دیـــــدار

عشق سخنی دیگر است و فرومایگان را بر آن طریق راهی نیست...

تبلیغات تبلیغات

ما را سفری...

ما را سفری غریب افتاد روزی که ز شاخه سیب افتاد در گوش عدم خروش هستی چون صاعقه ای مهیب افتاد آدم ز بهشت آفرینش تا شام ابد به شیب افتاد حوای نجیب و ساده آن روز در دامگه فریب افتاد از گریه آن دو یار دیرین دوزخ ز تب لهیب افتاد مادر دو پسر ز یک پدر داشت این ناخلف آن نجیب افتاد طغیانگر خودسر نخستین در آتش خود عجیب افتاد ای خالق هر چه هست، ابلیس از لطف تو بی نصیب افتاد از تاب و تبی که داشتم من آتش به دل طبیب افتاد ای عشق به یک کرشمه تو جانها همه بی شکیب افتاد در
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها